فلش بک به زمان دزدیده شدن ات: چشمامو باز کردم به یک صندلی چوبی بسته شدم...صدای پاشنه های کفش از فاصله زیادی به گوش میرسید اما توی تاریکی اونجا هیچکس دیده نمیشد یک مرد بلند قدی جلوم وایساد چونمو دستش گرفت کیم دابوم:جئون عروسک قشنگی انتخاب کرده ولی از مادام من زیباتر نیست! ات: ولم کن.... کیم دابوم:میخوام ببینم وقتی داره عروسکش داره آسیب میبینه چیکار میکنه؟.. گوشیش زنگ خورد دور شد️
1.7
غمگین داستان شخصیت پردازی تاریکی آدم ربایی در داستانهای جنایی، ایجاد ابهام در مورد هویت و ان...