متن های تخیل / بهترین متن تخیل [پیشنهادی]

به احمقانه ترین شکل ممکن دلتنگ کسی هستم که هیچ خیابانی رو با او قدم نزده ام اما او در تمام خاطرات من راه میرود️

لامصب شب نی که قطار فکر خیاله😉🖤
🤍✨️

این چنین سوزم و ببازم بسازم جهانی
جهانی که سازش برقصد که تو بمالی
زیـبای خُـفتِـه🤍🥺
️

در من كودكي فلج است،
كه خواب ديده،
مى شود دويد…..️

فکر نکن نبودی به شعر راضی شدم
تو خیالم صبح ها رو به تو چشم وا میکنم
دوریتو انشا میکنم داغمو رو شیشه ی سرد این عشق ها میکنم️

امروز از کنار یه غریبه رد شدم
اسمشو،تاریخ تولدشو،غذای مورد علاقشو،راز و ترساشو میدونستم حتی دوسشم داشتم❤️‍🩹️

شروع دوباره نگارش متنی عجیب و خودخواهانه ای دیگر که برای رهایی خودم می‌نویسم
درود
چرخیدی و گشتی و هیچ ندانستی چه ها رفت بازی تخیل موفقیتت را به حقیقت سکون باورت باختی
مرحبا ۱۷ سال ست که از باخت خود لذت میبری
آدمک ؛ سخن کوتاه و نیش دار
فقط به درستی بِرَنج که در راستین پیروز شوی
نه با رنجی ناقص ، پیروزی معیوب کاسب شوی
تغییر تقدیر و تخیل در دست توست هنر بِنما ببینیم چه میکنی از طرف تمامیت تو A.M
نوشته خودم ✨🌻️

جنگنده: جونگکوک:جونگکوک جنگنده خوبیه و خیلی کار بلده
مامور مخفی: تهیونگ:مامور مخفی من تهیونگه که همه جا نفوذی داره و تا بحال گیر نیادفتاده
تک تیر انداز:جین: بهترین تک تیر انداز منه و تابحال گیر نیافتاده و خیلی کار بلده
دست راست جنگنده دوم: نامجون: نامجون دست راست من و جنگده دومه اون تمام نقشه ها و راز های من رو میدونه ️

آمد در زد اما فراموش کرد ...؛...;... ️

مامانم میگه چرا همیشه داری تایپ میکنی به کی پیام میدی؟
ولی من فقط دارم مینویسم ی بار بهش گفتم داستان مینویسم
و اون گفت باشه شاید به نظرش ی داستان معمولی مینوشتم ولی من آینده ای رو می‌نوشتم که تبدیل به واقعیت نمیشد آینده ای که میخواستم ولی حتی تو فیلم هاهم قفل بود
اره من نمیتونستم بهش برسم ولی تصور کردنش خیلی قشنگ بود
:)
همچنان هم مینویسم ی جورایی دارم آینده رو می‌سازم برای خودم حس خوبیه پیشنهاد میکنم :)))️

زندگی منو تخیلات شبانم میسازه……
نه کارهایی که توی طول روز انجام میدم!🚷🧠️

شاید نشه برگشت ولی تو رویاپردازی هاتو باهاش بکن؛️

‌
دیگه تنها جایی که میشه کسی رو داشت،خیاله☠️🦋️

دنیای سیاه و رویای رنگی:):
..
️

- تو : اینقد وابستشی..؟ تو که اصن یه بارم ندیدیش
من : من ندیدمش اما بار ها باهاش تو خیابون های این شهر راه رفتم .
دریا رفتم .. کوه رفتم .. من باهاش زندگی کردم تو ذهنم و تو قلبم . -️

- تو : اینقد وابستشی..؟ تو که اصن یه بارم ندیدیش
من : من ندیدمش اما بار ها باهاش تو خیابون های این شهر راه رفتم .
دریا رفتم .. کوه رفتم .. من باهاش زندگی کردم تو ذهنم و تو قلبم . -️

با مَـن از مَنـطق حـرف نـزن:
مَـن تو بَچـگی کارتون میدیـدَم که بابای یه پانـدا اُردک بـود!🥀🖤️