پز دییه اصالتیمنی ترک🫠🤍.....️
3.5
روانشناسی فلسفی هویت فرهنگی اصالت غرور قومی تعلق این جمله کوتاه، فراتر از یک ابراز غرور، نشاندهنده...
پارت 3:
صدای گریه یک دختر میآمد با صدای که کامل ترس توش بود صداش زدم: آهای کسی اونجاست؟ اتفاقی افتاده؟
ناگهان صدای گوش خراشی آمد گفت: از اینجا برو اونا تورو میکشن از اینجا برووو
بعد از این حرفش صدای گریه اش قطع شد پنجره رو بستم خیلی ترسیده بودم همش به این فکر بودم که منظور اون دختر چی بود همش صداش تو گوشم میپچید.
️
صدای گریه یک دختر میآمد با صدای که کامل ترس توش بود صداش زدم: آهای کسی اونجاست؟ اتفاقی افتاده؟
ناگهان صدای گوش خراشی آمد گفت: از اینجا برو اونا تورو میکشن از اینجا برووو
بعد از این حرفش صدای گریه اش قطع شد پنجره رو بستم خیلی ترسیده بودم همش به این فکر بودم که منظور اون دختر چی بود همش صداش تو گوشم میپچید.
️
2.7
فانتزی و تخیلی روانشناسی تعلق داستانسرایی نادانسته ترس روانشناختی در داستانسرایی و سینما، ترس واقعی اغلب نه از آنچه...
پارت 7:
خم شدم که درشو باز کنم ولی نمیشد اصلا هم قفلی ندیدم که روش باشه بعدش با یک شی سنگین گذاشتم لب در نفس کم آورده بودم یکم لب در باز شده بود بیشتر زور زدم هوفف بلاخره باز شد درشو باز کردم بوی نم میداد و یا بوی خیلی بد دور دهنمو گرفتم چراغ قهوه رو روشن کردم گرفتم توش چندتا پله میخورد که بری پایین یکم بیشتر خم شدم تا بیشتر ببینم یک صدای جیغ آمد از اینجا فرار کنن اون تورو میکشه از اینجا برو خیلی ترسیده بودم.️
خم شدم که درشو باز کنم ولی نمیشد اصلا هم قفلی ندیدم که روش باشه بعدش با یک شی سنگین گذاشتم لب در نفس کم آورده بودم یکم لب در باز شده بود بیشتر زور زدم هوفف بلاخره باز شد درشو باز کردم بوی نم میداد و یا بوی خیلی بد دور دهنمو گرفتم چراغ قهوه رو روشن کردم گرفتم توش چندتا پله میخورد که بری پایین یکم بیشتر خم شدم تا بیشتر ببینم یک صدای جیغ آمد از اینجا فرار کنن اون تورو میکشه از اینجا برو خیلی ترسیده بودم.️
2.0
فانتزی و تخیلی روانشناسی تعلق وحشت روایتگر جزئیات حسی این بخش به طرز ماهرانهای با ترکیب جزئیات حسی (بوی...
نه میلِ ماندن، نه شوقِ رفتن...
میانِ خستگی و بیحوصلگی، معلقم️
میانِ خستگی و بیحوصلگی، معلقم️
3.0
تنهایی فلسفی ملال بیحوصلگی تعلق جستجوی معنا این شعر، حس رهایی از تعلقات و در عین حال سردرگمی ر...
مشابه ها