که همه ما انه را چک میکردیم صدای جیغ آمد یهو در اتاقی که هر کاری کردیم باز نشد ؛ یک سایه بلند که از پلهها پایین میآمد وقتی به پله آخر رسید همه ما میلرزیدیم چهره او اصلاً شبیه یک انسان نبود او چهرهاش فرسوده چروک وبیرنگ بود وقتی حرکت میکرد بوی گند میداد با سرعت نزدیک ما شد.️
پارت پنجم من تنها نیستم
که همه ما انه را چک میکردیم صدای جیغ آمد یهو در اتاقی که هر کاری کردیم باز نشد ؛ یک سایه بلند که از پلهها پایین میآمد وقتی به پله آخر رسید همه ما میلرزیدیم چهره او اصلاً شبیه یک انسان نبود او چهرهاش فرسوده چروک وبیرنگ بود وقتی حرکت میکرد بوی گند میداد با سرعت نزدیک ما شد.️
که همه ما انه را چک میکردیم صدای جیغ آمد یهو در اتاقی که هر کاری کردیم باز نشد ؛ یک سایه بلند که از پلهها پایین میآمد وقتی به پله آخر رسید همه ما میلرزیدیم چهره او اصلاً شبیه یک انسان نبود او چهرهاش فرسوده چروک وبیرنگ بود وقتی حرکت میکرد بوی گند میداد با سرعت نزدیک ما شد.️
1.3
پارت پنجم
داستانهای ترسناک، فراتر از سرگرمی، دریچهای به نا...
رفتیم تو دیدیم ات داره دست و پا میزنه.ات:ام ام ام(دهنش بستس)جیمین رفت دهنشو باز کرد. ات:شما کی هستین ها؟؟از جونم چی میخواین؟؟.یونگی:چرا اون دخترو نجات دادی نکنه تو دستش باشی؟.ات :کدوم دختره ها؟؟..وایسا اها اون دختره که داشتم میبردنش .️
1.5
فانتزی و تخیلی داستانسرایی تعلق شخصیتپردازی دیالوگنویسی این بخش از داستان با دیالوگهای پرکشش، فوراً خوانن...
پارت2
وقتی مأموران منطقه خاک رو کنار زدن، جنازه ای کشف شد که صورتش سلا-خی شده و چشم ها از حدقه بیرون کشیده شده بودن .
با تطبیق DNA ، هویت تأیید شد : مائده فرهمند .
دخترک، کشته شده و توی یک گور کم عمق دفن شده بود .
جنازه به تهران منتقل شد .
تشییع جنازه اش دو روز بعد ، با حضور خانواده و دوستان انجام گرفت .
همه چی تموم شده بود .
یا حداقل ، فکر می کردن که شده .
پنج روز بعد. ساعت ۲:۴۶ بامداد.
️
وقتی مأموران منطقه خاک رو کنار زدن، جنازه ای کشف شد که صورتش سلا-خی شده و چشم ها از حدقه بیرون کشیده شده بودن .
با تطبیق DNA ، هویت تأیید شد : مائده فرهمند .
دخترک، کشته شده و توی یک گور کم عمق دفن شده بود .
جنازه به تهران منتقل شد .
تشییع جنازه اش دو روز بعد ، با حضور خانواده و دوستان انجام گرفت .
همه چی تموم شده بود .
یا حداقل ، فکر می کردن که شده .
پنج روز بعد. ساعت ۲:۴۶ بامداد.
️
2.5
غمگین داستانسرایی تعلق تکنیک ادبی روایت جنایی در این بخش، شاهد تکنیکی کلاسیک در داستانگویی هستی...
پارت4
ولی قبر ...
باز شده بود
و جنازه گم شده بود .
روی خاک فقط یه تکه کاغذ افتاده بود ، با نوشته ای لرزان و خون آلود :
«فقط اون میدونه من کجام … داخل پیجش لوکیشن دقیق منو گذاشته ، عجله کنید اون داره بر میگرده…»
این یک داستان بود ؛ اما شاید اون تنها یک نویسنده نباشد ...️
ولی قبر ...
باز شده بود
و جنازه گم شده بود .
روی خاک فقط یه تکه کاغذ افتاده بود ، با نوشته ای لرزان و خون آلود :
«فقط اون میدونه من کجام … داخل پیجش لوکیشن دقیق منو گذاشته ، عجله کنید اون داره بر میگرده…»
این یک داستان بود ؛ اما شاید اون تنها یک نویسنده نباشد ...️
2.8
فانتزی و تخیلی هنری داستان کوتاه ژانر وحشت تعلق روایتگری دیجیتال این داستان کوتاه به خوبی نشان میدهد که چگونه روای...
مشابه ها
تعلق داشتن، غفلت می آورد️
3.0
فلسفی روانشناسی تعلق غفلت خودآگاهی وابستگی این عبارت کوتاه، یادآور اهمیت حفظ هوشیاری در روابط...