پارت 11:
خیره شدم به عکس ها که یهو در بسته شد و چراغ اتاق ترکید یه سایه کوچیک داشت رد میشد با ترس دستمو دراز کردم که چراغ قهوه رو پیدا کنم ولی دستم خورد به یک چیز سرد چشام یکم به تاریکی عادت کرده بود که دختر بچه کوچولو با صورت وحشتناک و زشتش با صدای بلند داد زد اون تورو میکشه اون تورو میکشه با صدای که هم گریه توش بود هم خنده.️
خیره شدم به عکس ها که یهو در بسته شد و چراغ اتاق ترکید یه سایه کوچیک داشت رد میشد با ترس دستمو دراز کردم که چراغ قهوه رو پیدا کنم ولی دستم خورد به یک چیز سرد چشام یکم به تاریکی عادت کرده بود که دختر بچه کوچولو با صورت وحشتناک و زشتش با صدای بلند داد زد اون تورو میکشه اون تورو میکشه با صدای که هم گریه توش بود هم خنده.️
2.0
فانتزی و تخیلی ادراک حسی روانشناسی ترس ترس شبانه داستانهای ترسناک اغلب با تحریک حواس، تجربهای فرا...