میخواستم سعی کنم ادمارو دوست داشته باشم، اما هر بار بهم ثابت میکردن که ارزششو ندارن، و جز نفرت و کینه لایق چیز دیگه ای نبودن. وقتی تماشاشون میکردی، میفهمیدی چقدر میتونن کثیف باشن. و پشت نقاب مهربونشون یه هیولای ترسناک خوابیده که هر لحظه تغییر شکل میده، نمیشه دوسشون داشت، غیر ممکنه.
️
️
4.2
غمگین تنهایی انسان شناسی نفرت تغییر شکل نقاب این متن بر تجربه ناامیدی و نفرت از انسانها تمرکز ...