براے او :
زِ حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا
به وصلِ خود دوایی کن دلِ دیوانهی ما را
علاجِ دردِ مشتاقان، طبیب عام نشناسد
مگر لیلی کند درمان، غمِ مجنونِ شیدا را
چنان مشتاقم ای دلبر به دیدارت که از دوری
برآید از دلم آهی، بسوزد هفت دریا را...
_سعدی️
زِ حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا
به وصلِ خود دوایی کن دلِ دیوانهی ما را
علاجِ دردِ مشتاقان، طبیب عام نشناسد
مگر لیلی کند درمان، غمِ مجنونِ شیدا را
چنان مشتاقم ای دلبر به دیدارت که از دوری
برآید از دلم آهی، بسوزد هفت دریا را...
_سعدی️
3.7
عاشقانه شعر شعر کلاسیک فارسی دلتنگی عاشقانه عرفان در ادبیات سعدیشناسی سعدی، استاد سخن، در این غزل بینظیر، نه تنها اوج د...