هردم کنم بهانه تا بینمش دوباره
دیوانه گشتم آخر در دل کنم چه چاره
گویم که دل توبودی رنجیدی و برفتی
دیدن چگونه باشدقلب مرا شکستی
کم کم بکردم عادت.عشقش چوگشت خاموش
دیگربه دل ندادم گیرد بهانه ی او
گفتم که عشق اورا دیگرمکن بهانه
خندیدی وبگفتی این بوودعاشقانه
زهری به چشم او داشت تیرش به من اصابت
زخمی بکرد این تن این دل بکرد عادت
گفتم که زخم این تن نوشت بباد جانا
زخمی عمیق بر تن از دور گشته پیدا
سروده ی خودم 💐
️
دیوانه گشتم آخر در دل کنم چه چاره
گویم که دل توبودی رنجیدی و برفتی
دیدن چگونه باشدقلب مرا شکستی
کم کم بکردم عادت.عشقش چوگشت خاموش
دیگربه دل ندادم گیرد بهانه ی او
گفتم که عشق اورا دیگرمکن بهانه
خندیدی وبگفتی این بوودعاشقانه
زهری به چشم او داشت تیرش به من اصابت
زخمی بکرد این تن این دل بکرد عادت
گفتم که زخم این تن نوشت بباد جانا
زخمی عمیق بر تن از دور گشته پیدا
سروده ی خودم 💐
️
1.4
شعر غمگین سوگ عاطفی عشق از دست رفته التیام زخم رنج پایدار این سروده شخصی به زیبایی چرخههای سوگ عاطفی را به ...