کنار پنجرهی اتاقم بالداری نشست ،
دیده بودمش بارها اما کجا نمیدانم،
بالهای بلندش توان مقابله را از او گرفتهبود،
بالداری که باید همه جا باشد ،
در بیابان ، شب هنگام هرجا که میرفتم
او از پیش آنجا بود.
بالداری که باید باشد ، همیشه!!!️
دیده بودمش بارها اما کجا نمیدانم،
بالهای بلندش توان مقابله را از او گرفتهبود،
بالداری که باید همه جا باشد ،
در بیابان ، شب هنگام هرجا که میرفتم
او از پیش آنجا بود.
بالداری که باید باشد ، همیشه!!!️
1.0
شعر روانشناسی کهنالگو ناخودآگاه نمادگرایی موتیف این تصویر از «بالداری» که همهجا هست و در عین حال ...