پارت 4:
اون شب با تمام اون اتفاق ها گذشت صبح طبق معمول آماده شدم که برم سر کار همین که رسیدم با ملیسا شروع کردم به حرف درباره دیشب بهش گفتم ملیسا ترسیده بود و میگفت شک نکن یک اتفاق های تو اون خونه افتاده بهم گفت که اونجا نمونم ولی خودم کنجکاو شدم که این خونه چه قصه ای داره همین که رسیدم از چندتا همسایه پرسیدم گفتن که این خونه سالهاس که کسی توش نبوده و قبلاً یک خانواده اونجا زندگی میکردن.
️
اون شب با تمام اون اتفاق ها گذشت صبح طبق معمول آماده شدم که برم سر کار همین که رسیدم با ملیسا شروع کردم به حرف درباره دیشب بهش گفتم ملیسا ترسیده بود و میگفت شک نکن یک اتفاق های تو اون خونه افتاده بهم گفت که اونجا نمونم ولی خودم کنجکاو شدم که این خونه چه قصه ای داره همین که رسیدم از چندتا همسایه پرسیدم گفتن که این خونه سالهاس که کسی توش نبوده و قبلاً یک خانواده اونجا زندگی میکردن.
️
1.8
فانتزی و تخیلی روانشناسی کنجکاوی روایت ماجرا رازآلود این داستان با کنجکاوی قهرمان در برابر هشدار ترس، ب...