زیبا بود اما نقابش افتاد🎭🖤️
4.9
غمگین فلسفی حقیقت نقاب واقعیت کشف در این جمله کوتاه، شما به زیبایی به یکی از عمیقتر...
خیابان به خیابان همه را رد کنی
ناگهان بر سر یک کوچه کمی مکث کنی.....️
ناگهان بر سر یک کوچه کمی مکث کنی.....️
4.6
شعر فلسفی سفر کشف تامل مکث این دو بیت کوتاه، تصویر زیبایی از گشتن و مکث کردن ...
دریا تا وقتی توش غَرق نشُدی میخوادت .️
4.5
فلسفی روانشناسی دریا علاقه عشق کشف این جمله به زیبایی استعارهای از رابطه انسان با تج...
پارت 6:
دیگه رفتم سراغ چراغ قهوه و چاقوم گوشیمو برداشتم رفتم سمت حیاط پشتی مشخص بود که اصلا اینجا تمیز نشده بود برگ ها ریخته بودن و درخت های بلند همین طور داشتم راه میرفتم یهو صدای چیزی از پشتم آمد مکث کردم و خیلی آروم برگشتم شت یه گربه چاق بود دوباره شروع کردم به راه رفتن هر چی میگشتم چیزی نمیدیدم ولی شک نداشتم حتما یک چیزی اونجاس رفتم پشت درخت هارو بگردم برگ هارو زدم کنار که دیدم یه در مخفی اونجاس.️
دیگه رفتم سراغ چراغ قهوه و چاقوم گوشیمو برداشتم رفتم سمت حیاط پشتی مشخص بود که اصلا اینجا تمیز نشده بود برگ ها ریخته بودن و درخت های بلند همین طور داشتم راه میرفتم یهو صدای چیزی از پشتم آمد مکث کردم و خیلی آروم برگشتم شت یه گربه چاق بود دوباره شروع کردم به راه رفتن هر چی میگشتم چیزی نمیدیدم ولی شک نداشتم حتما یک چیزی اونجاس رفتم پشت درخت هارو بگردم برگ هارو زدم کنار که دیدم یه در مخفی اونجاس.️
2.0
فانتزی و تخیلی راز ماجراجویی کشف داستانسرایی کشف یک 'در مخفی' در دل روایت، اغلب نمادی از گشایش ...
مشابه ها
ارت 17:
و خیلی هم سرد بود همین طور که به سمت پایین میرفتم چراغ قهوه رو رو گرفتم یک چیزی برق میزد نمیدونم چی بود رفتم سمتش خم شدم یک لنگ گوشواره بود برش داشتم رفتم جلوتر که یک چیز نا مشخص اونجا بود نزدیک تر که شدم بو اونجا داشت بدتر میشد.️
و خیلی هم سرد بود همین طور که به سمت پایین میرفتم چراغ قهوه رو رو گرفتم یک چیزی برق میزد نمیدونم چی بود رفتم سمتش خم شدم یک لنگ گوشواره بود برش داشتم رفتم جلوتر که یک چیز نا مشخص اونجا بود نزدیک تر که شدم بو اونجا داشت بدتر میشد.️
1.6
روانشناسی علمی کشف حواس پنجگانه فضولی علم جرم یابی تجربهی مواجهه با چیزهای برقزننده و سپس بوی ناخوش...