داشتم پیاده میرفتم که یه رستوران دیدم که اگهی داده یود رفتم تو و یه دختر رو دیدم ازش اتاق مدیرشو خواستم و اون بهم نشون داد. در زدم رفتم تو و سلام کردم کارو گرفتم و رفتم بیرون
قرار بود ازامروز کارو شروع کنم پیش بند رو برداشتم و کارمو شروع کردم.شب ساعت۱۱ بود که از رئیس اجازه گرفتم و رفتم داشتم پیاده میرفتم که یهووو........ 😁😁 چون یه کوچولو کرمو هستم جای حساس کات کردم بمونید تو خماری تا پارت بعد بیاد شرایط هم ندار️
2.3
شیطنت هنری داستانسرایی تعلق کلیفهنگر نثر این داستان کوتاه با یک تعلیق (کلیفهنگر) در لحظها...