بعد مامان بزرگم اسم منو گذاشته بود کانگرو😂😂😂😂ای خدا️
مامانم داشت خاطرات بچه گی منو تعریف میکرد بعد گفت من تو ۶ ماهگی به جای اینکه چهار دست و پا راه برم میپریدم😂
بعد مامان بزرگم اسم منو گذاشته بود کانگرو😂😂😂😂ای خدا️
بعد مامان بزرگم اسم منو گذاشته بود کانگرو😂😂😂😂ای خدا️
1.6
روانشناسی طنز رشد کودک فردیت در رشد خاطرات خانوادگی مهارتهای حرکتی اینکه یک کودک به جای چهار دست و پا رفتن، در ۶ ماهگ...
به مامانم میگم میشه یه چندتا عکس از بچگی من بهم بدید
گفت پسرم مارو حلال کن اوایل ازدواج زمستون سختی بود بخاری نداشتیم
باهاش آتیش روشن کردیم گرم شدیم
هرچی گفتم به بابات روزنامه هم هست میگفت نه اونارو نخوندم هنووووز
😂😂😂😂🤣️
گفت پسرم مارو حلال کن اوایل ازدواج زمستون سختی بود بخاری نداشتیم
باهاش آتیش روشن کردیم گرم شدیم
هرچی گفتم به بابات روزنامه هم هست میگفت نه اونارو نخوندم هنووووز
😂😂😂😂🤣️
2.8
طنز روانشناسی طنز سیاه خاطرات خانوادگی شوخ طبعی مکانیزم دفاعی این خاطره طنزآمیز، نمونهای درخشان از «طنز سیاه» ی...
آرزو میکنم تاابدصدای
گیر دادن و خندیدن و بوی
غذاهای مادرتون تو خونه بپیچه...
✨روز مادر مبارک✨
️
گیر دادن و خندیدن و بوی
غذاهای مادرتون تو خونه بپیچه...
✨روز مادر مبارک✨
️
2.1
مهربانی مناسبتی مادر عشق مادری خاطرات خانوادگی تاومادر این متن کوتاه، فراتر از یک تبریک ساده، به اهمیت حس...
مشابه ها