پایان قصه از آغاز: بررسی فلسفی «یکی بود، یکی نبود»:
جمله آغازین «یکی بود، یکی نبود» در قصههای فارسی، ورای یک «روزی روزگاری» ساده، از همان ابتدا بستر روایتی از دوگانگی و اغلب جدایی یا عدم کامیابی را میچیند. این ساختار بینظیر، از همان ابتدا به عنصری غایب اشاره دارد، گویی سایهای پیش از نور افکنده شده و انتظاری تلخ و شیرین را در شنونده ایجاد میکند. یک انتخاب زبانی عمیق که پیشزمینهی عاطفی قصه را شکل میدهد.
راهکار:
حتی در دل روایتهای از پیش تعیین شده، این شما هستید که به معنای کلمات عمق میبخشید و پایان آن را با نگاه خود شکل میدهید. همیشه راهی برای نوشتن ادامه قصه وجود دارد.