روز اول دیدنش این اومد تو ذهنم
تو مرا جانم خطاب کردی و دیوانه شدم
در ره اندیشمندان مست میخانه شدم
من از این دنیا میخواستم فقط عمری دو روز
ناگهان چشم تو را دیدم و بی خانه شدم
سر و سری دارد این زلف تو من میدانم
که چو خار هیچ نداشته، با تو با دانه شدم
چه شد این قلب من سنگ دل افسرده
که رخت دید و بگفتا که دیوانه شدم
اگه شعرم خوب نیست شرمنده، یه دفعه اومد تو ذهنم گفتم بنویسم، هرکس یاری داره خواهشاً مراقبش باشه ️
تو مرا جانم خطاب کردی و دیوانه شدم
در ره اندیشمندان مست میخانه شدم
من از این دنیا میخواستم فقط عمری دو روز
ناگهان چشم تو را دیدم و بی خانه شدم
سر و سری دارد این زلف تو من میدانم
که چو خار هیچ نداشته، با تو با دانه شدم
چه شد این قلب من سنگ دل افسرده
که رخت دید و بگفتا که دیوانه شدم
اگه شعرم خوب نیست شرمنده، یه دفعه اومد تو ذهنم گفتم بنویسم، هرکس یاری داره خواهشاً مراقبش باشه ️
1.0
عاشقانه شعر غزل عشق شعر فارسی بیخانگی این شعر، یادآور مضامین غنایی سنتی فارسی است. مفهوم...