پارت 13:
سوار ماشین شدم رفتم سمت خونه ملیسا و همین که وارد خونه اش شدم رفتم سمت اتاق ملیسا دراز کشیدم رو تخت. ملیسا مستقل بود و خونه خودشو داشت دفترچه رو باز کردم شروع کردم به خوندن بعد از تموم کردن دفترچه چیزی رو نفهمیدم فقط یکم راجب یک دختر 15/14 ساله بوده که پدرش با اون بد رفتار بوده اسم دختره آنا بوده بقیه صفحه هات دفترچه پاره شده بود.
️
سوار ماشین شدم رفتم سمت خونه ملیسا و همین که وارد خونه اش شدم رفتم سمت اتاق ملیسا دراز کشیدم رو تخت. ملیسا مستقل بود و خونه خودشو داشت دفترچه رو باز کردم شروع کردم به خوندن بعد از تموم کردن دفترچه چیزی رو نفهمیدم فقط یکم راجب یک دختر 15/14 ساله بوده که پدرش با اون بد رفتار بوده اسم دختره آنا بوده بقیه صفحه هات دفترچه پاره شده بود.
️
1.3
دخترانه نوجوانی بدرفتاری پدر داستان آنا دفترچه خاطرات در ادبیات، دفترچه خاطرات اغلب نمایانگر ضمیر ناخودآ...