کت و شلوارم و پوشیدم آستین دستمو تا کردم ی عطر بوگاتی تلخ زدم کشو رو باز کردم با جبعه حلقه مواجه شدم مخمل روی جبعه رو لمس کردم حالا کسی که این حلقه برا اون بود رو پیدا کرده بودم! ویو ات : رو مبل نشسته بودم به این فکر میکردم چه کادویی برای جونگکوک بگیرم یا چه حرفی بزنم تاحالا به این موضوع فکر نکرده بودم در باز شد جونگکوک وارد اتاق شد رو به روم وایساد جبعه ای توی دست داشت در جبعه رو باز کرد حلقه رو داد بهم جونگکوک....️
1.6
عاشقانه تقدیر همزمانی سرنوشت انتخاب حلقه داستان عاشقانه شما یادآور مفهوم 'همزمانی' از دیدگا...