عبید زاکانی در یکی از حکایتهایش میگه:
«دزدی مقادیر زیادی پول دزدید، دزد دیگری هم به کاهدان زد و مقداری کاه دزدید. هر دو را گرفتند و نزد قاضی بردند. قاضی دزد پول را آزاد کرد و دزد کاه را به دو سال حبس با اعمال شاقه محکوم کرد.
کاه دزد به وکیلش گفت: چرا قاضی پول دزد را آزاد کرد و من که فقط مقداری کاه دزدیدم به دو سال حبس با اعمال شاقه محکوم شدم؟!
وکیل گفت: آخه قاضی، کاه نمیخورد..! »
ادامه کامنت...️
«دزدی مقادیر زیادی پول دزدید، دزد دیگری هم به کاهدان زد و مقداری کاه دزدید. هر دو را گرفتند و نزد قاضی بردند. قاضی دزد پول را آزاد کرد و دزد کاه را به دو سال حبس با اعمال شاقه محکوم کرد.
کاه دزد به وکیلش گفت: چرا قاضی پول دزد را آزاد کرد و من که فقط مقداری کاه دزدیدم به دو سال حبس با اعمال شاقه محکوم شدم؟!
وکیل گفت: آخه قاضی، کاه نمیخورد..! »
ادامه کامنت...️
3.9
فلسفی طنز طنز اجتماعی عبید زاکانی عدالت و فساد حکایت عبید زاکانی، با طنز گزندهاش، در این حکایت به زیبا...