متن موسیقی:
شراب کهنه ی من هستی چگونه قالی کرمانی
که در شرایط بی آبی درون کوچه خیابانی
اگر بنا به نوشتن بود و اینکه قلم بچرخانی
و یا زبان خواندنتم وا بود بگو چه بر سرت آوردم
اگر که یک طرفه بی رحم به پیش قاضی نمیرفتم
خراب بر سر تو هرگز تو شخصیت بدی بودی
منم در آتش هجرانت و غرق یاد خروشانت
چقدر شاکیم از دستم تو را محاکمه میخوانم
تو باز خاطره خواهی شد دوباره آمدی و رفتی
من و تو دافعه داریما تو قطب مثبت و من منفی
ولی بدون توام گیجم ولی بدون منم هیچی
چرا نمیشه تمومش کرد که هیچه آخر این هیچی
تو باز خاطره خواهی شد دوباره آمدی و رفتی
من و تو دافعه داریما تو قطب مثبت و من منفی
ولی بدون توام گیجم ولی بدون منم هیچی
چرا نمیشه تمومش کرد که هیچه آخر این هیچی
دلتنگ میشوم اما نمیشود برسم بهت
و مرگ برای من امروز اگر کسی بره سمتت
چگونه سر کنم امسال بدون تو منو پاییز
چه خوش که قطع شوم اما ببینمت سر پایی
یه عمر خاطره را تو چگونه در طی چند سال
طبیب حاذق این شهر چه است چاره ی سرسام
چه کودکانه گریستی و من کاری نکردم
زمین میخورم هر بار اگر کسی بگه مردم
تو باز خاطره خواهی شد دوباره آمدی و رفتی
من و تو دافعه داریما تو قطب مثبت و من منفی
ولی بدون توام گیجم ولی بدون منم هیچی
چرا نمیشه تمومش کرد که هیچه آخر این هیچی
تو باز خاطره خواهی شد دوباره آمدی و رفتی
من و تو دافعه داریما تو قطب مثبت و من منفی
ولی بدون توام گیجم ولی بدون منم هیچی
چرا نمیشه تمومش کرد که هیچه آخر این هیچی