
دست هایم به امید شنیده شدن لایه ی تار به تار گیتار میروند :
کجایی ؟ صدامو می شنوی ؟ صدایی که همیشه مخلوط شده با بارون ، صدایی که مخلوط شده با صدای تار به تار گیتاری مشکی.. گیتاری که بوی چوب بارون خورده میده و داستان ما رو تو جنگل یاد آوری میکنه
سعی کن صدامو بشنوی صدای آواز زندگی مو بشنوی ، زندگی ای که لابلای اون شاخه های خیس بارونه، زندگی از که قهوه داغ و عینک و شمع و یه قلم و کاغذ ساخته شده ، صدای دلتنگم و بشنو.)
سعی کن صدامو بشنوی صدای آواز زندگی مو بشنوی ، زندگی ای که لابلای اون شاخه های خیس بارونه، زندگی از که قهوه داغ و عینک و شمع و یه قلم و کاغذ ساخته شده ، صدای دلتنگم و بشنو.)
مشابه:























