-نشتیِچشم-:
- از پنجره ؛ بوی سوختگی میآمد ؛
انگار همین حوالی ، کسی تمام گذشتهاش را
آتش زده ؛ جنگلی را سوزانده تا درختی را
فراموش کند:)!
-نشتیِچشم-
انگار همین حوالی ، کسی تمام گذشتهاش را
آتش زده ؛ جنگلی را سوزانده تا درختی را
فراموش کند:)!
-نشتیِچشم-
مشابه: