متن موسیقی:
درست وقتی بریدم از
جهان بی در و پیکر
درست وقتی که پایانم
نشسته بود پشت در
یهو دستامو دزدیدی
از این سقوط تکراری
توی اوج فراموشی
واسم شدی یه بیداری
تو اعجاز یه بارونی
توی قحطی هر مرداد
یه اتفاق خوبی که
برای حال من افتاد
حالا میفهمم آزادی
فرار از این قفسها نیست
کسی که بی تو آزاده
توی سینهش نفسها نیست
من از تبعید دیروزم
به فردای تو کوچ کردم
تمام زندگیمُ من
با چشمای تو پوچ کردم
من از آشوب اون موهات
به آرامش رسیدم باز
صدای خسته قلبم
کنارت کوک شد و شد ساز
تماشا کن که ویرونم
تماشا کن چه آبادم
اسیر بند تو بودن
یعنی حالا من آزادم!