متن موسیقی:
«نگاه پر از گرسنگی در زنی پر حرارت،
کافی است تا پیرمردی را از زانوهایش بلند کند.
مثل تکهای از پازلی که مدتها دنبالش بود،
او که رو به مرگ بود، حالا دوباره زنده شده.»
-
«نگاه زنی وقتی تو را تنها گیر میآورد،
نمیتوانی پیشبینی کنی، اما خون در رگهایت میجوشد.
قدرتی در جیبت و کشتیهایی در دریایت هست،
این اتفاق زیاد نمیافتد، اما برای من افتاد.»
-
«و بعد او برمیگردد پیش مردش،
برمیگردد پیش مردش،
دوباره، دوباره پیش مردش.»
-
«نگاه جنگ در راهی که میروی،
اما تیرت شل است، نمیدانی؟
هرچه داشتی را در بازی باختی،
در جستجوی مقصر در جیبهای خودت.»
-
«شاید هیچ چیز بالاتر از قوس عشق نباشد،
بسته به اینکه به چه کسی فکر میکنی.
نمیتوانی فرار کنی وقتی مثل تجاوز حس میشود،
اما چه کسی چه کسی را میآزارد؟»
-
«او دیگر عاشقش نیست،
او دیگر عاشقش نیست،
اما باز هم برمیگردد پیش مردش.»