کپشن..........🚶🏻♀️🖤🥲. :
.....آرام،
سرد،
بیخیال قدم میزد؛
چشماناش میدرخشید و
اشک،
گونههایش را خیس میکرد...
با اینکه میدانست اَماناش نمیدهند،
اما
باز این کار را کرد..
ایستاد؛
زمین خورد....
اشکها،
روح او را با خود بُردَند؛
بدون هیچ ضخمی، دردی، فریادی
و رمقی برای دوباره قدم زدن برایش نگذاشتند...
خودش هم همین گونه میخواست🖤
سرد،
بیخیال قدم میزد؛
چشماناش میدرخشید و
اشک،
گونههایش را خیس میکرد...
با اینکه میدانست اَماناش نمیدهند،
اما
باز این کار را کرد..
ایستاد؛
زمین خورد....
اشکها،
روح او را با خود بُردَند؛
بدون هیچ ضخمی، دردی، فریادی
و رمقی برای دوباره قدم زدن برایش نگذاشتند...
خودش هم همین گونه میخواست🖤
مشابه: