رمان رنگین کمان مه به قلم جئون کانیا :
پارت چهارم
رفتم بت دفتر یکی از داورا که درخواست کارمند (منشی) داده بود و یه فرم پر کردم.از دفتر امدم بیرون که یهو یکی از دوست صمیمی هامو دیدم هرچند که من خیلی تنهابودم و کسی باهام دوست نبود اما هانول همیشه بامن بود. رفتم کنارش و بعد از احوالپرسی درمورد کمپانی حرف زدیم. مکالمه: از زبان هانول «یونا تو اینجا چیکار میکنی حتما امدی تست بزنی اره؟
رفتم بت دفتر یکی از داورا که درخواست کارمند (منشی) داده بود و یه فرم پر کردم.از دفتر امدم بیرون که یهو یکی از دوست صمیمی هامو دیدم هرچند که من خیلی تنهابودم و کسی باهام دوست نبود اما هانول همیشه بامن بود. رفتم کنارش و بعد از احوالپرسی درمورد کمپانی حرف زدیم. مکالمه: از زبان هانول «یونا تو اینجا چیکار میکنی حتما امدی تست بزنی اره؟
مشابه: